مارالمارال، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

همسفر جاده زندگی

راه رفتنت در 11 ماهگی مبارک

عروسک کوچولوی من عزیز دلم  یک ماهی هست که شما قدمهای کوتاه بر میداشتی  از دو قدم شروع کردی و در هفته اخر خیلی پیشرفت بهتری داشتی. الانم 3روزه که مسافت طولانی رو راه میری مامانی قربون قدمات بشه عروسکم. همین چند دقیقه پیش از سالن تا اتاقتو راه رفتی بدونه اینکه کمکت کنم و کنارت باشم. خدا رو شکر ترس نداشتی. خونمون 110متره وتو راحت راه میری  خدا رو صد هزار مرتبه شکر که زنده بودمو راه رفتنتو دیدم .خیلی زیاد دوستت دارم  هر روز با داداش گلت بازی میکنی و سرگرم میشی خدارو شکر ماهان خیلی خوب باهات ارتباط برقرار کرد. الانم هر دوتون تو اتاقتون دارید بازی میکنید و ماهان داره تو رو میخندونه و صدای خندتون کل فضا رو گرفته و من از خدا دی...
22 دی 1393

عکس

    شیطونای مامانی   جایگاه بازی شما و ماهان جون.بابای تنبل این چمدونارو جمع نمیکنه   لباسارو کشیدی و رخت اویز افتاد گریه کردی قربونت بشم   وقتی با ماهان سرگرم کاردستی بودیم شما زیر میز نونا رو پخشوپلا کردی   اینجا هم به کمک داداش گلت اتاقتونو بهم ریختید     ...
21 دی 1393

11ماهگی

دخترم عزیز دلم با چند ماه تاخیر دارم مینویسم  بخدا حسابی دستمو بند کردید  دیگه جونی واسم نمیمونه تا بتونم وبلاگتونو اپ کنم. ایشالا بزودی چند تا عکس میزارم.  ماشالا خیلی پر جنب و جوش هستی،از همه چی میخوای بالا بری،به همچی دست میزنی،در کنسول تو سالن رو شکوندی.پاتوقت کنار تلویزیون ،پشت ساعت،تو یخچال،کنار اینه کنسول.  کلماتی که میگی :بابا،ماما،دد. حواست به زنگ تلفن،ایفون،موبایل هست. گوشی رو دم گوشت میزاری و میگی اا=یعنی الو. خیلی قشنگ با عروسکات و تلفن حرف میزنی.صداتو نازک میکنی. فدات بشم الهی عزیز دلم  دل بابا رو بردی  خیلییییییییییی عاشقته   4تا دندون دراوردی.همچیزو تو دهنت میزاری. حتی دیوار رو ...
18 دی 1393
1